سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای من پر از عکس و حرف نگفته

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رسیدم به خط قرمز

    نظر
سلام خوبید خوشید ؟ من !!! نمی دونم . نه اصلا خوب نیستم
حسی که امشب داشتم خیلی وقت بود ازش دور بودم نمی گم فراموشم شده بود اما خوب داشتم ازش فرار می کردم
بعد اخرین بار روش یه اسم گذاشتم خط قرمز اینم واسه خودش ماجرایی داره ک چرا این اسمو گذاشتم که شاید تو یه پست دیگه در موردش نوشتم
هر کسی توی زندگیش ممکنه به این خط برسه واسه هر کی یه معنی می ده اما واسه من چه معنی داره :
اول بگم منظورم چه حسیه حسی که به اسم وبلاگم خیلی میاد حس تنهایی
همیشه به این فکر می کردم که اگر دوباره دچار این حالت بشم می رسم به خط قرمز یعنی پوچی بی هدفی نا امیدی و .....
خیلی سخته باهاش مقابله کرد حداقل میشه گفت سعیمو کردم اما سر 2 دقیقه برگشتم سر خونه اول کلی حرف تو سرمه امیدوارم همشو بتونم دسته بندی کنم و بنویسم
نمی دونم چرا ما ادما عادت داریم نظر خودمونو به هم دیگه تلقین کنیم  خودمم استثنا نیسیتم امشب سر درست بودن با نبودن این مسله داشتم بحث می کردم
یهو دیدم خودمم دارم همین کار می کنم دیگه بس کردم اما پشت سرش کلی حس جدید اومد سراغم توصفشون سخته شاید منظورمو بدونید شاید خیلی ها در لحظاتی که ناامید شدید این حسو داشتید و مثل من از توصیفشون عاجز بودید
انگار تاریخچه وبم دوباره داره تکرار میشه خوبه دارم به اسمم نزدیک میشم می دونستید معنی اسمم تنهاست ؟ شاید از کوچیکی می دونستند اخرو عاقبتم می خواد اینطوری باشه که این اسمو گذاشتن
حرفم نمیاد اما نمی خوام تموم کنم  دلم می خواد توی وبم باشم الان حس یه ادمی رو دارم که 10 سال یه کسی رو ندیده یهو می بینتش الان این اتفاق بین منو وبم افتاده وحید تنهای عزیزم مونس تنهاییم 
این مطلبو همینجا می بندم اما شاید دوباره هم همین امشب به روز کردم
حالا می تونید منو دوباره با نام وحید تنها صدا کنید