صبر كردم ببينم هماني هستي كه در خاطرم بود، اما هنوز هم نمي دانم ...
نوشته بودي كه مثل همه ي 21 ساله ها عاشقي و مي نويسي، عاشق، پس بايد عاشق باشي تا بنويسي،
عجب روزهاي بدي بودند روزهاي 21 سالگي من ...
.
آرزوهايم اگر نمرده باشند، خوب است. مي خواهم فكري برايشان بردارم، اگر بردار نرفته باشند، ديدي چه زود سادگيم فريبم مي دهند، و دلي كه روزگاري ست با من است،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمن لينكت كردم دوست من ...