سلام
موقعي كه احساس كنم به بن بست رسيدم :
آماده دگرگوني ميشم . دگر گوني هايي كه برام رخ مي ده را سپاس مي گم .
با تكيه بر تغيير ، لبه ي زندگيم رو محكم به چنگ مي گيرم .
اجازه مي دم آغازهاي جديد سر بر آورن .
مي گذارم تناوب ، برابري و دگرگوني رخ بده .
از تاثير متقابل گمان و احتمال استقبال مي كنم .
طرح ها و نقشه ها و برنامه ها رو كناري مي گذارم .
با اين شناخت كه زندگي هم فعال و هم داراي پيوند هاي دو جانبه ست .
دست افشاني مي كنم و مي دونم كه در زندگي نقشي دارم سازنده و متنوع تر از آنچه فكر مي كردم .
خلاقيت متغير زندگي در لحظه هاي شكوفاييش رو سپاس مي گم .
همه ي اينا وقتي تحقق پيدا مي كنه كه در اون لحظاتي كه مي گي- و همه مون يه جورايي تجربه ش كرديم يا مي كنيم - بدونم خدايي كه منو خلق كرده بينهايت مهربونه و بخشنده و دوستم داره و تنهام نمي ذاره و بيشتر از هر معشوقي بهم عشق مي ورزه .
دوست غزيز
وقتي تنهام احساس مي كنم وقت عشق بازي با خدا رسيده و هر چه تنهاييام بيشتر مي شه خودم رو به خدا نزديكتر مي بينم .
اميدوارم قدر تنهايي هاتو بدوني .