در اصل من اول شدم....چه قدر آدم هايي هستند که مي خوان دست منو بگيرن ولي من قدرشون رو نمي دونم.... اصلا" نمي فهممشون..... آخرشم خسته اشون مي کنم.....هي دستمو مي کشم....بعد هم فرياد مي زنم که خدايا پس چرا منو تنها گذاشتي